الهی...گاهی...نگاهی...

الهی...گاهی...نگاهی...

خزان به قیمت جان جار می زنید، اما بهار را به پشیزی نمی خرید !

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 85
بازدید ماه : 264
بازدید کل : 3445
تعداد مطالب : 51
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1


فقط دريا دلش آبي تر از من بود و من از دريا ، دلم دريا . فقط اين را ندانستم !

چرا گشتم چنين تنها تر از تنها ! به هر آبي شدم آتش ، به هر آتش شدم آبي ، به هر آبي شدم ماهي ، به هر ماهي شدم دامي ، به هر نامحرمي ساقي ، به هر

ساقي مي باقي و تو اين را ندانستي ! چرا گشتم چنين عاصي ؟

***

گر ز جهان بگذرم ، از تو نخواهم گذشت /  سر رود از پيکرم ، از تو نخواهم گذشت مردمک چشم من ، نقش تو بر خود گرفت /  ور همه جا بنگرم ، از تو نخواهم گذشت

***

پيش بي درد دمي صحبتی از درد مکن / شاخه ی سبز دلت را به خطا زرد مکن

 مرد اگر نيست در آن شهر ولي کوه که هست / تکيه بر کوه کن و تکيه به نامرد مکن

***

من آن ابرم که مي خواهد ببارد / دل تنگم هواي گريه دارد

 دل تنگم غريب اين در و دشت / نمي داند کجا سر مي گذارد

***

قلمي خواهم ساخت از ني باغ بهشت ، جوهر از شيشه ذات ، کاغذ از صفحه دل ، نور از شمع حيات ، تا بنويسم همه جا نام زيباي تو را .

***

در آن غمگين غروب سرد تو از شهرم سفر کردي / نگاهت برق طوفان بود و من افسوس مي خوردم / شيار گونه هايم را گل اشکم نوازش داد / و من از تو جدا ماندم ولي اي کاش مي مردم

***

به گمانت نرسد مهر تو در اين دل نيست / چونکه در قلب مني دوري تو مشکل نيست

***

روزگاري او را مي جستم، خود را مي يافتم !

      اکنون خود را مي جويم، او را مي يابم ...

***

صفا و صلح و یکرنگی در این عالم قدیمی شد

توقع از رفیق و مونس و همدم قدیمی شد

بجان حضرت آدم که آدم هم قدیمی شد

بخند ای یار ، بزن لبخند ، که میترسم از آن روزی

که گویند خنده هم کم کم قدیمی شد

***

نقاش نیستم ولی تمام لحظه های بی تو بودن را درد می کشم !

***

همه ی درد من اینست یک نفر در زندگی من هست که نیست !

***

من را تو به راه عشق خواندی ممنون / از بابت عشق دل ستاندی ممنون

حتی به غریب اگر مرا بفروشی /  با من دو سه روز از اینکه ماندی ممنون

***

چه روزها که يک به يک غروب شد، نيامدي * چه بغضها که در گلو رسوب شد،نيامدي

خليل آتشين سخن، تبر بدوش بت شکن * خداي ما دوباره سنگ و چوب شد، نيامدي

براي ما که دلشکسته و خسته ايم ، نه * ولي براي عده اي چه خوب شد نيامدي

تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام * دوباره صبح، ظهر، غروب شد، نيامدي

***

شبي رو به عرش کبريا کردم

خودم را از غم دنيا رها کردم

 ندا آمد بگو آنچه نياز توست

برايت بهترينها را دعا کردم

***

اين ديده نيست قابل ديدار روي تو/ چشمي دگر بده که تماشا کنم تو را

تو در ميان جمعي و من در تفکّرم/ کاندر کجا روم و پيدا کنم تو را

***

اي چاره ي درخواستگان ادرکني

اي مونس و يار بي کسان ادرکني

من بي کسم و خسته و مهجور و ضعيف

يا حضرت صاحب الزمان ادرکني

***

آرزو نميکنم که بيايي چون همه ميدانند که مي آيي ، آرزو ميکنم وقتي مي آيي چشمانم شرمسار چشمانت نشود ...

***

فريب ما مخور آقا دروغ ميـــــــگوييم         به جان حضرت زهرا دروغ ميگوييم‏

چه ناله اي چه فراقي چه درد هـجراني         نيا نيا گل طاها دروغ ميـــگوييم

تمام چشم براهي و انـــتظار و فــراق و ندبه هاي فرج را دروغ ميـگوييم

دلي که مأمن دنياست،جاي مولا نيست         اسير شهوت دنيا،دروغ ميـــگوييم

زبان سخن زتو گويد ولي براي مــقام           به پيش چشم خداهم دروغ ميگوييم

   کدام ناله غربت کدام درد فـــــــراق              قسم به ام ابيها دروغ ميــگوييم

خلاصه اي گل نرگس کسي به فکر تو نيست        وما به وسعت دريا دروغ ميگوييم

  مرا ببخش عزيزم که باز ميــــــگويم              نيا نيا گل طاها دروغ ميــگوييم

***

کوچه هاي شهر ما ويران نمي ماند عزيز / کار و بار عشق بي سامان نمي ماند عزيز

يک نفر فردا زمين را نور باران مي کند / «مهدي» ما تا ابد پنهان نمي ماند عزيز

***

آقا بيا به خاطر ياران ظهور کن / ما را از اين هواي سراسيمه دور کن

وقتي براي بدرقه ي عشق ميروي /  از کوچه هاي خلوت ما هم عبور کن

***

يارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن

در شهر غربت اي خدا هرگز تو آزارش مکن

هر چند او از رفتنش چشمان من گريان نمود

ليک اي خداي مهربان از غصه پر بارش مکن ...

***

گرچه راه قيامت پر خطر است / اما جدايي ز دوستان قيامتي دگر است

***

آنکه بين من و تو شام جدايي آورد ، مي کنم نفرينش.

 يا الهي ، بکنش چون من زار . پيش معشوقش خار . هر دو چشمانش تار . تا بداند چه به من مي گذرد ، از غم دوري آن چشم عزيز ...

***

هنوز نيامده اي ، خداحافظ ؟!

تقصير تو نيست.

هميشه همين گونه بوده . برو اما من پشت سرت دست نه ، دل تکان مي دهم . . .

***

برو اي خوب من ، هم بغض دريا شو ، خداحافظ !

برو با بي کسي هايت هم آوا شو ، خداحافظ !

تو را با من نمي خواهم که « ما » معنا کنم ديگر

برو با يک « من» ديگر بمان « ما » شو ، خداحافظ

***

و بي تو لحظه اي حتي دلم طاقت نمي آرد / و برف نا اميدي بر سرم يکريز مي بارد

چگونه بگذرم از عشق،از دلبستگي هايم / چگونه مي روي با اينکه مي داني چه تنهايم؟

***

شبيه برگ پاييزی ، پس از تو قسمت بادم / خداحافظ ، ولي هرگز نخواهي رفت از يادم

خداحافظ، و اين يعني در اندوه تو مي ميرم/ در اين تنهايي مطلق،که مي بندد به زنجيرم

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: مارس تاريخ: پنج شنبه 12 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

" مقدمتان ستاره باران "

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to mars.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com